مریضی درسا جونم
گل خندون مامان سلام پنجشنبه 20 آذر دختر عموهای عزیزم همراه خانواده هاشون آمدند سمنان.برای تفریح رفتیم شهمیرزاد و شب رو اونجا موندیم تقریبا بی اشتهایی شما از همین روز شروع شد.روز جمعه شهمیرزاد هوا سرد بود شما یه سر میرفتی تو حیاط باز می اومدی تو خونه.شب برگشتیم خونه خودمون.صبح شنبه دختر عموها رفتند.شما هم از همون صبح که بیدار شدی حالت تهوع داشتی و بالا می آوردی.یه سری از درمانهای خونگی رو انجام دادیم ولی فایده نداشت روز تعطیل بود و نمی خواستم ببرمت دکتر عمومی ولی بعداز ظهر خیلی بی حال شده بودی عشقم دیگه نا نداشت بلند شه بازی کنه و خونه رو به هم بریزه.مجبور شدیم رفتیم بیمارستان و سرم زدیم.وقتی سرم زدیم یواش یواش شارژ شدی و همونجا شروع کردی ...
نویسنده :
مامان زینب
1:19